یاد باد، آن روزگاران یاد باد
بنام آنکه جان را فکرت آموخت روایت
عجیب اما حقیقی است داستان دیر آشنای دورانی که در عین دردمندی بی درد
بودیم،در ژرفای غم، غصه را به سخره می گرفتیم، چه خوب تفسیر می کردیم "بنی
آدم اعضای یک پیکرند" را. روزگاری که عمق و ارتفاع سیم خاردارهایی که در
خود محصورمان کرده بودند در مقابل تنهایی و حزن هم بند و هم رزممان که به
تنهایی طول این دیوار سیم خاردار را عکس و بالعکس می پیمود هیچ مینمود. چه
زیبا بود برهم زدن خلوت حزن یک هم بند و چه دلنشین تحمیل نسیان غم و خلق یک
لبخند. آری
روزگاری نه چندان کم را با هم سر کردیم، اما بعد از رهایی از آن بند و
افتادن در بندهایی بیشتر و متفاوت اگر چه لحظه هایمان را هیچگاه فراموش
نکردیم ولی بنا به عللی و البته غیر قابل سرزنش از هم غافل شدیم. در خلال
این ایام دوستانی از میان ما رحل بر بستند، دوستانی به سوگ عزیزی نشستند و
عزیزانی با بحران و مشکل روبرو شدند و حتی از هم فکری دوستانشان محروم
بودند. با ایجاد
این فضای مجازی قصد داریم ارتباط دوستان نزدیکتر و مقدمات قرابت حقیقی
بیشتر از پیش فراهم گردد ودر این راه هم فکری و مساعدت جمعی همانند دوران
افتخار(اسارت) بطور قطع همه ما را در پیوستن دگر بار به یکدیگر و با فضایی
به مراتب زیباتر یاری خواهد کرد.
|